قلب مرا شکسته ای ای مه و ای نگار من
تاب نیارد دل من روشنی و قرار من
روی به بیگانه شدی عهد چرا شکسته ای
کاش ندیده بودمت ای شه با وقار من
گو که چرا تیر زدی قلب پر از خاطره ام
چهره دلربای تو خانه و سبزه زار من
می کُشی و فنا دهی ای همه ی هستی من
جور مکن جفا مکن تا نشوی شرار من
کاش کمی دلبر من قصه قلب من شوی
تا شنوی شکستنش سنگ تو در کنار من
می شنوم که خنده ات انچه سرم بیاوری
خنده نما دلبر من بر دل غصه دار من
پی بزنم مست شوم یا که الان محو شوم
هیچ ندارم ارزو تا که شود بهار من
سردی و خاموشی تو شرر زده است جان من
چشم ندارم که شوی همدم و هم برار* من :برادر
این قفس قلب و تنم می شکنم نگه نما
یاد شکستن تو را می نبرم ز خار تن
چون که شدم رها ز او ای دل من رها نما
خاطره ها خاک بکن ای دل پر غبار من
شاعر شوریده بگفت غصه و غم تمام شد
چشم بشو گریه مکن کامده است بهار من
تقدیم به شکننده قلب من.....تو ای......
سلام ~~
وصال دوست روزی ما نیست بخوان حافظ غزلهای فراقی !
ممنون که بهم سر زدی.لطفا وبلاگ منو با نام دنیای مجازی تو وبلاگت لینک کن
واقعا زیبا بود تبریک می گم
سلام دوست گلم
تولدت وبلاگت مبارک امیدوارم روز به روز بزرگتر و بهتر بشه
وبلاگ من که به تعطیلی خورده ولی امیدوارم شما مثل من نشین.
بنویس بنویس بنویس اینقدر بنویس تا احساس کنی ذهنت خالی شده هر چی توشه بریز بیرون یعنی بنویس
امیدوارم هر سال برای بلاگت جشن تولد بگیری.
از دیده گذشت.
زیبا بود!
موفق باشی!
سلام عالی بود در ضمن مرسی از لطفت که به من سر میزنی
در ضمن اسم واقعا قشنگی داری
سلام ای نور.
انشا... میریم.
امیدوارم تو همه کارات موفق باشی .
ای نور هم من تلاش می کنم هم تو اشا... میریم .
پس فعلآ.....
سلام...خوبی...
حال کردم از این ابیاتت بخدا
چه وزن و اهنگی داشت چه موضوعی الان که اینو خواندم انگار غم روزهای اول فراق یار دوباره منو گرفته عیب نداره بذار خاطره هایمان دوباره تداعی بشه
به موضوع بندیهای دیگه ات انشاالله سر می زنم به سراغ من هم بیا
ارزومند ارزوهایت