غصه و غم

 

 

عشق

سلام.......امروز دیگه خیلی تو حس بودیمداشتم خاطراتم رو یکی یکی مرور می کردم

ای روزگار...........از این بازی دنیا در شگفتماکثر این اشعار رو تو کافی نت نوشتم

نمی دونم چرا اینجا با اینکه خیلی شلوغه ولی یه جورایی برام ارام بخشه

این شعر هم حرف دل ماست.....و می دونم که می خونه

 

موفق باشید.......شوریده

 

 

 

 

قلب من از غصه پر شد بشنو زمن این حکایت

یعنی تحمل ندارم از دوری و از فراقت

 

یاد اور ان شب که گشتیم در زیر ان ماه زیبا

من ماندم و کوچه غم دنبال ان رد پایت

 

بغضی گلو را فشرده است اشکی بر ان گونه ام ریخت

زانو بغل کرده ام من در حسرت ابروانت

 

در کوچه روی گل سرخ حرف دلم را نوشتم

عشق من و تو سر امد دیدار ما تا قیامت

 

از کوچه باز هم گذشتم با کوله باری ز غصه

می جویم ان کوچه را من تا جویم ان خاطراتت

 

سالها گذشت و هم اکنون در کوچه ان یادگاری

دیدم چه حالی شدم من در گوشم امد صدایت

 

من قصه عشق خود را بر بلبلان چون بگفتم

تاب و توان را بباختند ای بی مرامی مرامت

 

گویم که دیگر ندارم تاب و تحمل نگارا

رفتی ز قلبم عزیزا دیگر نگیرم سراغت

 

شوریده این قصه خود بر ان کسی خوان که داند

حال غم و غصه و درد ای بی نوایی نوایت

--------------------------------------------------------

هرکس بخواند این حکایت لطفا گذارد پیامی

هرکس دهد یک پیامی گویم که جانت سلامت