سلام به همه دوستان گرامی و خوانندگان عزیز
چند روزی هستش که دست و دل ما به شعر گفتن نمیره!
برای همین هم چند تا شعر رو گلچین کردم برای امروز
چون خانومها اعتراض کرده بودند و گفته بودند که شعر سازمان ملل مردها خیلی بهشون بر خورده بود ما هم گفتیم یه شعر براشون بذاریم حسابی کف کنند!
شعر از عمران صلاحی:
شنیدم که توی یکی از بلاد
زنی بچه ای عینهو شیر زاد
سرش گنده و صاحب یال بود
ز وضع زمان فارغ البال بود
چو در گوش من خیمه زد این خبر
مرا زود بیتی گذشت از نظر
که فرمود فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
زنان را بود همین یک هنر
نشینند و زایند شیران نر
--------------------------------------------------------------
هری پاتر و یل سیستان منبع: صید قزل آلا در اینترنت
---------------------------------------------- و این شعر هم از شاعر معصار خوب کشورمان ابوالفضل زرویی نصراباد
خرید نوروز! همه شما رو به خدا می سپارم...............شوریده |
خوب اگه گفتید کدوم منم؟!
امروز حال شعر نوشتم نداشتم فقط خواستم یک کمی متفاوت اپ کنم
منتظر نظرای قشنگ شما هستم!
پی نوشت:از دختر برفی برای تعویض قالب وبلاگم خیلی ممنون!دستت درد نکنه..........
اخه قالب قبلی داشت یکنواخت میشد!
سلام به همه دوستان گرامی!
این شعر رو در وصف خود خود گفتم!........خوب بابا ما هم ادمیم ها!!
از همه کسانی که به ما لطف دارن و نظر میدن ممنونیم!
اخ که چقدر گشنمه!.......این شعر تقدیم به شخص خودم!
شاعرم شاعر شوریده ی خیلی خفنم
شمع هر مجلس و هر محفل و هر انجمنم
اتشی پاره۱! و مقیاس زمین لرزه ی من
هفت و یک ریشتر و سونامی۲ شعر کهنم
نَقل هر مجلس و محفل همه اشعار من است
درّ نیکو و گوهر بار و شکر از دهنم
حافظ و سعدی و جامی همه از ذوق چو من
نام من را همه بردند که شیرین سخنم
شعر در می کنم از ذائقه خوب خودم
خوب در چشم ترش می شکند از هنرم!
از نظر دور نباشد که کنم وصف زنان
((کاتش اندر گنه)) جامه۳ نسوان فکنم!
باز و این جامعه از شعر همایونی ما
گشته اند در تب و تاب مشت زنند بر دهنم