ماییم و داغ زمانه

وبلاگ تنهایی خودم

ماییم و داغ زمانه

وبلاگ تنهایی خودم

عاشقی یعنی همین

 

سلام

 

ای کاش فرشته من

دست مرا می گرفت

و تا اوج اسمان

با تنهایی خویش مرا تنها می نمود....

 

دل شوریده شکست

عیبی نداره

ما هم خدایی داریم........

 

دلبرانه

 

 

کشت مرا غربت و غم ای مه جانانه ام

کُشتی و رفتی چرا بین که چو دیوانه ام

 

یاد بیاور زمان خاطره ها چون گذشت

مست و دل ازرده شد این دل مستانه ام

 

ساقی و ساغر چرا از دل و جانان برفت

مستی و دیوانگی بر سر و پیمانه ام

 

من شده ام بی وفا یا که تو ناز می کنی

تن تننا تن تنن عاشق و بیگانه ام

 

شاعر و شوریده ای ای دل من غم مخور

زین دو هزاران فریب یار تو و خانه ام

 

 

 

اولین نوشته

سلام

 

این وبلاگ جدید خودم هستش که ساختم. امیدوارم بهتر از قبلی بشه

 

اینجا  هنوز نمیدونم چی می خوام بنویسمفقط می نویسم

 

تو خندیدی و دیدی سرنوشتم

 

من و تنهایی و سردی خویشم

 

و این زندگی من است

 

که در شلوغ ترین مکان

 

تنهاترینم در این میان

 

خانه من زیر ان گل سرخ است

 

زیر ان چشمه نور

 

که مبادا چیده شود

 

به دست مردم کور.

 

ماه پیدا و شبی خوش دارم

 

قلب در قفس سینه من می کوبد

 

دلم از غربت و سردی خودم می جوشد