ماییم و داغ زمانه

وبلاگ تنهایی خودم

ماییم و داغ زمانه

وبلاگ تنهایی خودم

ارزو

 

سلام به همه خوانندگان وبلاگ خودم

 

اینبار هم یک شعر دیگه از بانو پروین اعتصامیخیلی به شعرای این شاعر علاقه دارم

 

این هم یکی دیگه از شعراش هست!!!!!

 

 

 

 

ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن

روی مانند پری از خلق پنهان داشتن

 

همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن

همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن

 

کشتی صبر اندرین دریا افکندن چو نوح

دیده و دل فارغ از آشوب طوفان داشتن

 

در هجوم ترکتازان و کمانداران عشق

سینه‌ای آماده بهر تیرباران داشتن

 

روشنی دادن دل تاریک را با نور علم

در دل شب، پرتو خورشید رخشان داشتن

 

همچو پاکان، گنج در کنج قناعت یافتن

مور قانع بودن و ملک سلیمان داشتن

در رویا

 

سلام........چشم دیگه از اثار دیگران تقلید نمی کنم

 

دیشب در عالم رویا بودم.......ای کاش تمام نمی شد.....ولی حیف رویا بود.........وقتی از خواب بیدار شدم خیلی ناراحت بودم.........عیبی ندارد....چه در خواب و چه در بیداری می شکند

 

هرکس به طریقی دل ما می شکند

بیگانه جدا دوست جدا می شکند

 

بیگانه اگر می شکند حرفی نیست

از دوست بپرسید که چرا می شکند؟؟؟!!!۱

موفق باشید.....شوریده

 

 

 

خواب دیدم شبکی بوی گلی

بر مشامم برسید در رویا

 

غرق در گل شده بودم به خدا

گیج و مبهوت شدم اوست ایا؟

 

بر رخش سبزه نقابی چه قشنگ

بوی ان غالیه را کس نتواند گویا

 

من شدم عاشق و شیدا مردم

هر کسی در طلبش شد جویا

 

با همه غمزه و افسون که نمود

کشت ماهی که فتاد از دریا

 

گفت با ان همه عشوه که عزیز

وصل من را نرسی جز رویا

 

تا که اغوش بشد محفل من

گشتم از خواب پریشان کویا؟*                *:کو یار

 

کاش این خواب مرا تعبیری

من که شوریده شدم در رویا

 

             

یار

 

 

دلبر من تو یار من ای مه و ای نگار من

ای تو و چین ابروان گشته مدام کار من

 

در هوسم که باده را در ره تو بنوشمی

می شکنم غرور خود ساغر تو کنار من

 

ای مه و ای جلال من ای بت و ای سرای من

می کُشی و تو می بری این دل بی قرار من

 

سوز نی از جدایی است یا که ز هجر یار من

ای دل پر فغان من می رسد این بهار من

 

ای دل شوریده چرا جام و سبو می شکنی

در شب و دوری و فغان یاد نما ز یار من

 

گو تو دعا برای یار مست شو از صدای من

سجده نما و گریه کن تا برسی به دار* من          دار:  سرزمین